سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سلام الله علی عبادالله الصالحین
  •   انتظار پویا (1)
  • اشاره:

    »انتظار« مفهومى اسلامى، و ارزشى است که سرچشمه‏ى حرکت و تلاش مى‏باشد.

    نوشتار حاضر، ضمن توجیه روانى انتظار و بیان دیدگاه مکاتب فکرى غیر دنیوى، نگاهى به روایات فریقین در باب انتظار نموده و با بررسى انواع انتظار به طرح دیدگاه‏ها پیرامون علت تأخیر فرخ مى‏پردازد
    .



    توجیه روانى مسأله انتظار



    »انتظار«، پیوند وقرابت برجسته‏اى با »حرکت« دارد. حرکت از برآیندهاى انتظار وانتظار از جهت‏دهنده‏هاى حرکت است.

    برخى دوست دارند حالت انتظار را یک مسأله روانى ناشى از حرمان در اقشار محروم جامعه وتاریخ تفسیر کنند وحالت فرار - از واقعیّت گرانبار با مشقّت‏ها - به سوى تصوّر آینده‏اى که محرومان در آن بتوانند تمام حقوق از دست رفته وسیادتشان را بازپس گیرند. این، نوعى خیالبافى یا نوعى گریز از دامن واقعیّت به آغوش تخیّل است.



    مناقشه در توجیه بالا



    بى‏گمان، هنگامى که در پیشینه تاریخى مسأله، نظر کنیم وگستره وسیع نفوذ آن را در عقاید دینى معروف تاریخ انسان بنگریم، چنین توجیهى براى مسأله انتظار کاملاً غیرعلمى وبى‏پایه خواهد بود.

    انتظار در مکاتب فکرى غیردینى



    مسأله انتظار از محدوده دین فراتر رفته ومذاهب ورویکردهاى غیردینى نظیر مارکسیسم را نیز شامل شده است. چنان که »برتراند راسل« مى‏گوید:



    »انتظار، تنها به ادیان تعلّق ندارد، بلکه مکاتب ومذاهب نیز ظهور نجات‏بخشى که عدل را بگستراند وعدالت را تحقق بخشد، انتظار مى‏کشند.«



    انتظار نزد مارکسیست‏ها - چنان که راسل مى‏گوید - درست همان انتظارى است که مسیحیان بدان اعتقاد دارند.

    نیز انتظار نزد »تولستوى« در واقع به همان معنایى است که مسیحیان عقیده دارند، جز آن که این داستان‏نویس روسى از زاویه‏اى دیگر مسأله انتظار را مطرح کرده است.



    انتظار در ادیان پیش از اسلام



    در عهد قدیم از کتاب مقدّس، مى‏خوانیم:



    »از وجود اشرار وظالمان دلتنگ مباش که به زودى ریشه ظالمان بریده خواهد شد، ومنتظران عدل الهى زمین را به میراث برند وآنان که لعنت شده‏اند، پراکنده شوند، وصالحان از مردم همان کسانى هستند که زمین را به میراث برند وتا فرجام حیات جهان در آن زیست کنند.«(1)

    همین حقیقتى که در کتاب مقدّس آمده، در قرآن کریم نیز تکرار شده است:

    »وَلَقَدْ کَتَبْنا فِى الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ اَنَّ الْاَرْضَ یَرِثُها عِبادِىَ الصَّالِحُونَ«(2)

    »وبى‏گمان، در زبور، پس از تورات نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ما به ارث خواهند برد.«



    انتظار نزد مسلمانان )از اهل سنّت(

    انتظارِ »مهدىِ نجات‏بخش« )علیه‏السّلام( اختصاص به شیعه ندارد، روایات متواتر بسیارى درباره مهدى)عج( از طرق اهل سنّت با سندهاى صحیح ومستفیض در دست است که نمى‏توان در آن‏ها تشکیک کرد، چنان که از طرق شیعه امامیه نیز چنین روایاتى رسیده است.

    »عبدالرحمن ابن خلدون« - از دانشمندان قرن نهم هجرى - صاحب »مقدمه« مشهورى که بر کتاب »اَلْعِبَر«(3) نوشته، مى‏گوید:

    »بدان که مشهور اهل اسلام در طول اعصار بر این عقیده‏اند که به ناچار در آخرالزمان مردى از اهل بیت ظهور خواهد کرد که دین را تأیید کند وعدالت را ظاهر سازد ومسلمانان از وى پیروى کنند. او بر ممالک اسلامى استیلا خواهد یافت ونام مقدّسش »مهدى )عج(« است. خروج دجّال وحوادث دیگر پس از آن، واین که »عیسى )علیه‏السّلام(« در پى او خواهد آمد ودجّال را خواهد کشت یا با او خواهد آمد ودر کشتن دجّال یاور وى خواهد بود ودر نمازش به مهدى )علیه‏السّلام( اقتدا خواهد کرد از نشانه‏هاى ثابت ظهور است که در منابع روایى صحیح ذکر شده است.«(4)

    شیخ عبدالمحسن العبّاد - مدرّس دانشگاه اسلامى مدینه منوّره - در بحثى ارزشمند مى‏گوید:

    »در پى حادثه دردناک حرم، سؤال‏هایى مطرح شد. برخى دانشمندان در رادیو وروزنامه‏ها درستىِ بسیارى از سخنان رسیده از رسول خدا )صلّى‏اللّهُ‏علیه‏وآله‏وسلّم( را درباره حضرت مهدى )علیه‏السّلام( تأیید کردند مانند شیخ عبدالعزیز بن صالح، امام وخطیب مسجد نبوى. شیخ عبدالعزیز بن عبدالله بن باز - رئیس اداره پژوهش‏هاى علمى ودعوت وارشاد - نیز در یکى از روزنامه‏ها حادثه حرم را با استناد به احادیث صحیحِ مستفیض از رسول اکرم )صلّى‏اللّهُ‏علیه‏وآله‏وسلّم( به اثبات رسانید.«

    شیخ عبدالمحسن العبّاد مى‏افزاید:

    »من این رساله را به منظور تبیین سخن خروج مهدى آخرالزمان - که روایات صحیحى بر آن دلالت دارد ودانشمندان اهل سنّت از قدیم وجدید، مگر ندرتاً، بر آن بوده‏اند - به رشته تحریر درآورده‏ام.«(5)

    ابن حجر هیثمى در »الصواعق المحرقّه« در تفسیر سخن خداوند تعالى: »وَ اِنَّهُ لَعِلْمٌ لِلسَّاعَةِ فَلا تَمْتَرُنَّ بِها ...«(6) مى‏نویسد:



    »مقاتل وپیروان وى از مفسّران، گفته‏اند این آیه درباره حضرت مهدى )علیه‏السّلام( نازل شده است، واحادیثى که تصریح به این نکته دارند که وى از اهل بیت پیامبر اکرم )صلّى‏اللّهُ‏علیه‏وآله‏وسلّم( است، خواهد آمد، بنابراین در آن دلالتى است بر برکت در نسل فاطمه وعلى - رضى الله عنهما - واین که از آنان فرزندان پاکیزه فراوانى ظهور خواهد کرد وخداوند نسل آنان را مفاتیح حکمت ومعادن رحمت قرار داده است. راز این نکته این است که رسول اکرم )صلّى‏اللّهُ‏علیه‏وآله‏وسلّم( براى على وفاطمه وفرزندانش دعا کرد تا از شرّ شیطان رانده شده محفوظ مانند.«(7)

    »شیخ ناصرالدین البانى«، از شیوخ معاصر حدیث، در مجله »التمدن الاسلامى« مى‏نویسد:



    »امّا مسأله مهدى )علیه‏السّلام(، باید دانست که درباره خروج )قیام( وى احادیث صحیح فراوانى نقل شده است. بخش وسیعى از آن‏ها داراى اسانید تأیید شده‏اى هستند که نمونه‏هایى از آن‏ها را در اینجا نقل مى‏کنیم.«(8)



    سپس دسته‏اى از این احادیث را متذکر مى‏شود.

    احادیث انتظار نزد شیعه امامیه

    امّا احادیث انتظار امام مهدى)عج( نزد شیعه امامیه، فراوان است ومتواتر که دسته‏اى از آن‏ها از طرق صحیح به ما رسیده است.

    برخى دانشمندان این احادیث را به شیوه‏اى علمى وارزشمند گردآورى کرده‏اند، همانند »شیخ لطف‏الله صافى گلپایگانى« در کتاب گرانسنگش »منتخب الاثر«، همچنین »شیخ على کورانى« در »موسوعة الامام المهدى«(9) ودیگران.

    ما هم‏اکنون درصدد نقل این روایات از طریق تشیع یا تسنّن نیستیم. موضوع این پژوهش نیز در مورد احادیث وارد در موضوع امام مهدى)عج( ومناقشه در آن‏ها از حیث سند ودلالت نیست، بلکه در این تحقیق مسأله دیگرى را مى‏جوییم. مسأله احادیث وارد در مورد امام مهدى )علیه‏السّلام( را به مجال مخصوصش در کتاب‏هاى حدیثى وامى‏گذاریم.

    اما مسأله‏اى را که هم‏اکنون - به خواست خدا - از آن سخن خواهیم گفت، این بحث است:



    انتظار چیست وارزش فرهنگى آن کدام است؟

    انتظار، مفهومى اسلامى، وارزشى فرهنگى است که از آن، رفتار فرهنگى معیّنى سرچشمه مى‏شود.

    گاه مردم از انتظار برداشت منفى مى‏کنند که در این صورت، انتظار به مفهومى براى تخدیر ومانعى براى حرکت تبدیل مى‏شود، وگاه نیز از آن برداشت مثبت دارند که در این صورت عاملى از عوامل حرکت وقیام وانگیزش در زندگى مردم خواهد بود.

    بنابراین ناچاریم که از مسأله انتظار تصوّر شفّاف ودقیقى داشته باشیم، وهمین نکته وظیفه اساسى ما در این پژوهش ]تاریخى[ است.

    انتظار، یک فرهنگ ومفهومى فرهنگى است که در ساختار ذهنى، اسلوب اندیشه، شیوه زندگى وچگونگى نگرش ما به آینده به شکل فعّال ومؤثرى دخالت داشته ودر ترسیم خط سیاسى‏اى که براى حال وآینده خود رقم مى‏زنیم، تأثیرگذار است.

    قریب به هزار وصد سال است که انتظار در زندگى ما ریشه فرهنگى خود را گسترده است؛ زیرا غیبت صغرى در سال 329 ه. به پایان رسید واز آن تاریخ تقریباً هزار وصد سال گذشته است.

    در طول این مدّت، مسأله انتظار به گونه مؤثّرى در ساختار اندیشه سیاسى وانقلابى ما دخالت داشته است. اگر بدون عامل انتظار به تاریخ سیاسى وانقلابى خود بنگریم، این تاریخ بلند، جایگاه دیگرى خواهد داشت.

    اگر کسى در »دعاى ندبه« تأمّل کند - دعایى که مؤمنان پیوسته در روزهاى جمعه قرائت مى‏کنند - به عمق مسأله انتظار وبه میزان نفوذ آن در روح مؤمنان واندیشه وروش فکرى وانقلابى آنان پى خواهد برد.



    انواع انتظار

    انتظار نجات بر دو گونه است:



    نوع اول

    انتظار نجاتى که در توان انسان نیست آن را جلو یا عقب بیندازد؛ همانند انتظارى که شخص غریق در رسیدن گروه نجات مستقر در ساحل به سوى خود دارد؛ حال آن که وى آنان را مى‏نگرد که براى نجات او به راه افتاده‏اند. بى‏گمان، غریق را یاراى آن نیست که زمان رسیدن گروه نجات را به خود نزدیک‏تر کند.

    البته این انتظار، امید به نجات را در درون او تقویت کرده ونور امید را بر تیرگى‏هاى یأس ونومیدى که از هر سو احاطه‏اش کرده‏اند، خواهد تابانید.



    نوع دوم



    نوع دوم، انتظارى است که انسان مى‏تواند آن را نزدیک گرداند وطلب کند؛ مانند بهبودى از بیمارى، اجراى طرحى عمرانى یا علمى یا تجارى یا پیروزى بر دشمن ورهایى از فقر. همه این‏ها ریشه در انتظار دارند وامر سرعت بخشیدن یا تأخیر انداختن آن‏ها به دست خود انسان است.

    بنابراین، این امکان براى انسان وجود دارد که در به دست آوردن بهبودى وشفا تعجیل کند یا آن را به تعویق اندازد یا حتى منتفى گرداند. چنان که امکان آن هست در اجراى پروژه‏اى تجارى یا عمرانى یا علمى عجله کند یا اجراى آن را به وقتى دیگر موکول کند یا اصلاً رها سازد. همچنین این امکان براى وى هست که به سوى پیروزى بر دشمن وبى‏نیازى مالى بشتابد یا سستى ورزد وتأخیر کند یا از خیرشان بگذرد.

    با این بیان، انتظار از نوع دوم با انتظار از نوع اوّلى که از آن سخن گفتیم تفاوت خواهد داشت ودر محدوده قدرت واختیار انسان هست که در تحقق آنچه که انتظارش را مى‏کشد، شتاب ورزد یا درنگ وسستى روا دارد یا عطایش را به لقایش ببخشد.

    از این رو، انتظار از نوع دوم، علاوه بر »امید« و»مقاومت«، به انسان »حرکت« نیز مى‏بخشد، وحرکت، مخصوص انتظار است. بى‏گمان اگر انسان بداند که نجات ورهایى‏اش به حرکت، عمل وتلاشش وابسته است، چنان حرکت وتلاشى براى رهایى ونجات خویش به خرج مى‏دهد که در گذشته توان انجام آن را نداشته است.

    بنابراین اگر انتظار از نوع اول به انسان، تنها »امید« و»مقاومت« مى‏بخشد، انتظار از نوع دوم به وى علاوه بر »امید« و»مقاومت«، »حرکت« وپویایى نیز خواهد بخشید:

    1- امید در جان انسان این قدرت را به وى مى‏دهد تا پرده حال را بدرد وآینده را ببیند، وچه قدر فاصله است میان کسى که »خدا«، »هستى« و»انسان« را از خلال درد ورنج حاضر مى‏بیند ومیان کسى که همه این سه را از خلال حال وگذشته وآینده مى‏نگرد. تردیدى نیست که دیدگاه دوم با دیدگاه اول متفاوت است وبى‏گمان تیرگى، ظلمت وابهام واشکالى که دیدگاه نخست را احاطه کرده، دیدگاه دوم از آن‏ها در امان است.

    2- امید در جان انسان، او را در ادامه پایدارى ومقاومت در مقابل سقوط واضمحلال تا رسیدن نیروهاى کمکى توانمند مى‏سازد، ومادام که چراغ امید به رسیدن کمک در دل وجان انسان ندرخشد، مقاومتى نخواهد داشت.

    3- بالاخره امید در جان انسان او را در نیل به نجات ورهایى ونیرومندى وتوانگرى قادر خواهد ساخت. چنین انتظارى، همان »انتظار پویا« وبرترین نوع انتظارى است که در این پژوهش ما در پى آنیم.



    سیستم تغییر

    این انتظار، شبیه انتظار مردم از خداست که کارهاشان را از بد به خوب، از نیازمندى به بى‏نیازى، از ناتوانى به توانایى واز شکست به پیروزى تغییر دهد. شکى نیست که چنین انتظارى، انتظار درست وعقلانى است؛ زیرا انسان، توده‏اى است از ضعف وعجز وفقر ونادانى وزشتى، واز خداى تعالى انتظار مى‏رود که همه این‏ها را تغییر داده وبه نیرو وتوان وبى‏نیازى ودانایى وخوبى تبدیل کند. ایرادى نیست که انسان از خدا چنین توقّع وانتظارى داشته باشد، لیکن به شرط آن که براى تحقق این انتظار، سیستم معقولى را که خداى تعالى براى چنین تغییرى در نظر گرفته، در پیش گیرد.

    بى‏گمان هیچ تردیدى در چنین تغییرى از سوى خداى تعالى نیست، لیکن در ضمن سیستمى مشخص ومادام که انسان چنین سیستمى را به کار نگیرد، درست نیست که توقع وانتظار تغییر از جانب خدا را داشته باشد. این سیستم آن است که انسان ابتدا در خودش تغییر ایجاد کند تا خداى تعالى شرایط را به نفع او تغییر دهد.

    بى‏شک عقب‏ماندگى اقتصادى وعلمى، شکست نظامى وسوء مدیریت و... از إِشکال وضعف وسستى ونومیدى وجهل نهفته در وجودمان وفقدان جسارت وشجاعت ریشه مى‏گیرد. پس اگر ما در خودمان تغییر ایجاد کنیم، خدا نیز شرایط را به نفع ما تغییر خواهد داد.

    چنان که اگر ما حال خود را تغییر ندهیم خدا نیز شرایط را به نفع ما دگرگون نخواهد ساخت؛ مگر آن که خود بخواهد. در این دو حقیقت هیچ شک ومناقشه‏اى نیست. انتظار تغییر از سوى خداى تعالى حقیقتى است قطعى، ولیکن در صورتى که این انتظار با حرکت وعمل انسان همراه گردد، وبه تعبیر دیگر، این همان انتظار انقلابى است.

    انتظار، »حرکت« است، نه »مترصّد« بودن

    خطاست که از واژه انتظار مترصد بودن منفى حوادث را بفهمیم، بى‏آن که خود نقش منفى یا مثبتى در این حوادث داشته باشیم؛ چنان که مترصّد خسوف ماه یا کسوف خورشید مى‏مانیم. بنابراین، تفسیر صحیح واژه انتظار آن است که، انتظار، »حرکت«، »کار«، »تلاش« و»عمل« است. به خواست خدا در آینده با تفصیل بیشترى این بحث را پى خواهیم گرفت.



    علّت تأخیر در »فرج« چیست؟

    فهم درست معناى انتظار که آیا به معنى مترصد بودن است یا حرکت، به جواب درست این سؤال وابسته است. در این جا دو دیدگاه مطرح است:



    دیدگاه نخست

    اگر سبب تأخیر در فرج وظهور امام عصر)عج( وانقلاب جهانى فراگیر او را این بدانیم که زمین تا از ظلم وجور پر نشده است، آن حضرت ظهور نخواهد کرد، به ناچار »انتظار« مى‏باید به معنى »مترصد بودن« باشد. از طرفى به بداهت اسلام ]مى‏دانیم که[ دامن زدن به ظلم وجور وگسترش بیشتر دامنه آن جایز نخواهد بود.

    ]از طرف دیگر[ درست نیست که به مقابله با ظلم برخیزیم؛ زیرا چنین مقابله‏اى دوره غیبت را طولانى‏تر مى‏سازد. پس به ناچار باید منتظر بمانیم تا ظلم وجور در زندگى سیاسى، اقتصادى، نظامى وقضایى ما به حدّ کمال برسد چنان که کره زمین از ظلمت ظلم پر شود تا امام )علیه‏السّلام( ظهور کند وانقلاب خود را علیه ظالمان ودر حمایت مظلومان علنى سازد.

    دیدگاه دوم

    اگر سبب تأخیر در فرج، عدم وجود یارانى باشد که جامعه و]در گستره‏اى وسیع‏تر[ دنیا را براى ظهور امام وقیام فراگیر وى آماده سازند وپشتیبان وتکیه‏گاه انقلاب امام تلقّى شوند، مسأله فرق مى‏کند.

    از این رو چاره‏اى جز اقدام وتجهیز وآمادگى وامر به معروف ونهى از منکر به منظور برپایى اقتدار حق بر زمین وحصول فرج به سبب ظهور امام )عج( نیست. در نتیجه، انتظار به معناى »مترصد« بودن نخواهد بود. بلکه به معناى حرکت، اقدام وجهاد براى برپایى اقتدار حق بر زمین است؛ یعنى، مفهومى که مهیّاسازى زمین براى ظهور امام وقیام جهانى او را طلب مى‏کند.

    بنابر چنین برداشتى از ظهور امام )علیه‏السّلام( وظهور فرج به دست وى، معناى انتظار نیز از جهت مثبت ومنفى، میان »مترصّد بودن« و»حرکت« در نوسان خواهد بود.

    هم‏اکنون براى رسیدن به جواب صحیح، به بررسى این مسأله خواهیم پرداخت:



    نقد نظریه نخست

    1- »پر شدن زمین از ظلم وجور« به معناى خشکیدن چشمه توحید وعدل در زمین نیست؛ چنان که مکانى براى پرستش خدا توسط مردم باقى نماند! چنین چیزى محال وخلاف سنّت‏هاى الهى است. بلکه معناى این کلمه طغیان وسرکشى قدرت باطل بر ضدّ حق در نبرد دایمى میان حق وباطل است.

    2- امکان ندارد ظلم وطغیان قدرت باطل بر ضد حق بیشتر از آن چیزى باشد که هم‏اکنون هست. امروزه ظلم به بدترین وجهى سراسر زمین را فراگرفته است. آنچه در منطقه بالکان توسّط صرب‏ها بر ضد مسلمانان بوسنى وهرزگوین گذشت در تاریخ ظلم وارعاب کم‏تر نظیر داشته است. صرب‏ها بارها شکم زنان آبستن را پاره کردند وجنین‏ها را بیرون کشیدند. کودکان را به قتل رساندند وسر بریدند وبا سرهاى بریده پیش چشم پدران ومادرانشان توپ بازى کردند.

    در »چچن« کودکان را سر بریدند وگوشت تنشان را طعمه خوکان ساختند. ستمى که کمونیست‏ها در دوره حکومت کمونیستى بر مسلمانان آسیاى میانه روا داشته‏اند، چنان است که لرزه بر اندام انسان مى‏اندازد. شکنجه‏هاى وحشیانه‏اى که بر مسلمانان زندانى در زندان‏هاى اسرائیل اعمال مى‏شود، از محدوده بیان بیرون است. برتر وبالاتر از همه این‏ها، ظلم وتصفیه ونابودى وشکنجه وزندانى است که در عراق بر مؤمنان به دست پلیس بعثى صدامى در جریان بوده وهست که هیچ تعبیرى از توصیف آن بر نمى‏آید ...

    آنچه در گوشه گوشه دنیاى اسلام بر مسلمانان - تقریباً در تمام مناطق - مى‏رود، بسیار وحشتناک وفراتر از ظلم وستم و»پر شدن زمین از ظلم وجور« است، ولى کمتر دیده شده که افکار عمومى جهان نسبت به این ظلمِ وحشتناک اعتراضى داشته باشند. این بى‏تفاوتى از همه بدتر وزشت‏تر ونشانه انحطاط وجدان اخلاقى در جامعه جهانى وفرهنگ مادّى بشر معاصر است.

    انحطاط وجدان اخلاقى، نمودِ خطرى است در تاریخ انسان که پیوسته سقوط فرهنگى را در پى خواهد داشت وقرآن از آن به »هلاک امّت‏ها« تعبیر مى‏کند.

    »وجدان« نیاز اصلى واساسى انسان است. همان گونه که انسان بدون »امنیت«، وبدون »بهداشت ودرمان« وبدون »غذا« و»نظام سیاسى« و»علم ]وفن‏آورى[« قادر به ادامه زندگى نیست به همان سان بدون وجدان، قادر به ادامه حیات نیست، وهرگاه سرچشمه‏هاى وجدان بخشکد، سقوط فرهنگى نتیجه طبیعى این حالت خواهد بود. ]وبه تعبیر قرآن [پس از سقوط نیز قانون »استبدال«، »تبدیل« و»ارث« بر زندگى بشر حاکم خواهد بود، واین، همان حالت قیام جهانى امام عصر )علیه‏السّلام( وبرپایى دولت جهانى وفراگیر اوست.

    3- غیبت امام )علیه‏السّلام( به سبب طغیان شرّ وظلم وفساد بوده است واگر چنین نبود، امام )علیه‏السّلام( غایب نمى‏شد، بنابراین، چگونه طغیان ظلم وفساد سبب ظهور امام )علیه‏السّلام( وخروج او از پرده غیبت خواهد بود؟!

    4- برخلاف نظر برخى، گرایش دنیاى امروز به سمت سقوط نظام‏هاى سیاسى، نظامى واقتصادى ستمگر است. همه ما چگونگى سقوط اتحاد شوروى را در ظرف چند ماه شاهد بوده‏ایم. مَثَل چنین کشورهایى مَثَل بنایى توخالى است که از داخل پوسیده شده وکسى قادر به نگهدارى آن از سقوط نیست.

    طوفان تغییر هم‏اکنون در امریکا - یعنى ابرقدرت دنیا - وزیدن گرفته واین کشور را در بُعد اقتصادى، امنیتى، اخلاقى ومقبولیّت دچار زلزله‏هاى سخت ودرهم کوبنده‏اى کرده است.(10)

    نظام جاهلى امروز، شمارش معکوس سقوط وفروپاشى خود را شروع کرده است؛ بنابراین از چنین نظامى چگونه انتظار قدرت وجنگ ووحشیگرى بیشترى داشته باشیم؟!

    5- به علاوه، آنچه در نصوص غیبت دیده مى‏شود این است که:

    »]امام عصر )علیه‏السّلام([ زمین را از عدل وداد پر مى‏کند، چنان که از ظلم وجور پر شده است،(11) نه بعد از آن که از ظلم وجور پر شده باشد.«(12)

    معناى آن، این نیست که امام )علیه‏السّلام( منتظر بماند تا ظلم وفساد بیشتر از آن چیزى که هم‏اکنون هست، بشود. بلکه معناى روایت این است که امام )علیه‏السّلام( هنگامى که ظهور مى‏کند، زمین را از عدل وداد پر مى‏سازد وبا ظلم وفساد در جامعه مبارزه مى‏کند، تا جایى که جامعه بشرى از ظلم وفساد پاک شود؛ چنان که در گذشته از ظلم وفساد پر بوده است.

    اعمش از ابى وائل روایت کرده که امیرمؤمنان )علیه‏السّلام( درباره حضرت مهدى)عج( فرموده است:

    »یخرج على حینِ غفلة من النّاس واِماتةٍ من الحقِّ واظهار من الجور، یفرح لخروجه اَهْلُ السَّماءِ وسکّانها، وَیَمْلأ الارض عدلاً کما مُلِئَتْ ظلماً وجَوْراً«(13)

    »در هنگامه غفلت مردم، نابودى حق وآشکارى ظلم، ]امام )علیه‏السّلام( [خروج مى‏کند. به سبب این خروج، اهل آسمان وساکنان آن شادمان مى‏شوند وزمین را از عدل وداد پر کند؛ چنان که از ظلم وجور پر شده باشد.«

    در روایت دیگرى است:

    »یَمْلَاءُ الارضَ عدلاً وَقِسْطاً، کما مُلِئَتْ جوراً وظلماً« یا »بَعْدَ ما مُلِئَتْ ظُلْماً وَجوراً«.(14)

    »زمین را از عدل وقسط پر کند، چنان که از ظلم وجور پر شده است« یا »بعد از آن که از ظلم وجور پر شده است.«

    به نظر من معنى جمله »پر شدن زمین از ظلم وجور« این است که ظلم وجور چنان زیاد شود که مردم از آن فریاد وفغان بردارند؛ ظلم نقاب تبلیغاتى خود را - که نزد مردم خوب جلوه مى‏کرد - فروافکند وچهره حقیقى‏اش را آشکار سازد؛ این تشکیلات ونظام‏ها در تحقّق رفاه وآسایش وامنیّت که به مردم وعده مى‏داده‏اند شکست بخورند؛ پس از این شکست‏هاى گسترده است که مردم در جستجوى نظام الهى‏اى که آنان را از این ناکامى‏ها برهاند به حرکت در مى‏آیند ورهبرى ربّانى را مى‏جویند که دست‏شان را بگیرد وبه سوى خداى تعالى رهنمونشان سازد.

    این شکست‏هاى پى در پى هم‏اکنون در زندگى مردم یکى پس از دیگرى رخ نموده است. بزرگ‏ترین آن با سقوط اتحاد جماهیر شوروى تحقق یافته ودر سال‏هاى اخیر آشوب‏هاى تندى امریکا را به لرزه نشانده است. هر کدام از این ناکامى‏ها مردم را به سوى نظام الهى ورهبر ربّانىِ نجات‏بخش سوق مى‏دهد.

    تا این جا به طور فشرده نظریه نخست علل تأخیر فرج امام عصر )علیه‏السّلام( را مورد نقد قرار داده‏ایم. هم‏اکنون بحث خود را در باب نظریه دوم آغاز مى‏کنیم.



    نظریه دوم در علل تأخیر در فرج

    این نظریه در فهم علل تأخیر فرج وظهور امام )علیه‏السّلام( به علل واقعى تکیه کرده است که نخستینِ آن‏ها، عدم وجود یاوران کافى از جهت کمیّت وکیفیت در میان شیعیان وانصار امام )علیه‏السّلام( است.

    بى‏گمان انقلابى که امام )علیه‏السّلام( رهبرى آن را به عهده خواهد داشت، انقلابى جهانى وهمگانى است که مستضعفان ومحرومان در آن امامت وسرپرستى جامعه بشرى را عهده‏دار خواهند بود:

    »ونُریدُ ان نَمُنَّ على الذین استضعفوا فى الارض ونجعلهم ائمةً ونجعلهم الوارثین«(15)

    »ما مى‏خواهیم بر آنان که در زمین خوارشان شمرده‏اند منّت نهیم وآنان را پیشوایان مردم گردانیم وایشان را وارث زمین کنیم.«

    ومؤمنان مستضعف در این مرحله، تمام آنچه را که طاغوت‏ها از قدرت وثروت در دست دارند، به ارث برند:

    »ونجعلهم الوارثین«

    »وآنان را میراث‏بران قرار دهیم«

    »اِنَّ الارضَ یرثها عبادى الصالحون«(16)

    »بندگان شایسته‏ام میراث‏بران زمین خواهند شد.«

    وسلطه بر گستره زمین، نصیب آنان خواهد بود:

    »وَ نُمکِّنُ لهم فى الارضِ«(17)

    »ودر زمین، قدرتشان دهیم.«

    امام )علیه‏السّلام( در این مرحله، تمام زمین را از لوث شرک وظلم پاک خواهد کرد:

    »یملأ الارض عدلاً کما مُلِئَتْ ظلماً وجوراً«

    »زمین را از عدل وداد پر کند؛ چنان که از ظلم وجور پر شده است.«

    تا همان‏گونه که دربرخى روایات، تصریح شده، درشرق وغرب عالم جایى که در آن نداى »لا اله الاّ الله« طنین‏انداز نشود، یافت نخواهد شد.

    محور این انقلاب فراگیر جز »توحید« و»عدل« نخواهد بود. چنین انقلابى به ناچار زمینه‏سازى‏هاى زیادى را در سطح عالى هم از جهت کمیّت وهم از جهت کیفیت ]نیروها وامکانات [مى‏طلبد. اگر این آمادگى‏ها ایجاد نشود، چنین انقلاب فراگیرى در سنّت‏هاى الهى در تاریخ بشرى به تحقق نخواهد پیوست.



    نقش سنّت‏هاى الهى وامداد غیبى در انقلاب

    این انقلاب در رویارویى با متکبران، طاغوت‏ها، نظام‏ها ومؤسسات جاهلى حاکم ومسلّط بر گُرده مردم، به یقین بدون امداد غیبى وپشتیبانى وتأیید الهى به پیروزى نخواهد رسید.

    منابع اسلامى وجود چنین امدادى را تأیید وچگونگى آن را توصیف کرده است. جز آن که این امداد الهى یکى از دو طرف قضیّه است وطرف دیگر آن نقش سنّت‏هاى الهى در تاریخ وجامعه در تحقق این نهضت جهانى، گسترش وکمال‏بخشى بدان است. این سنّت‏ها نیز بى‏هیچ تغییر وتبدیلى جارى خواهند بود:



    »سنّة اللَّهِ فى الّذینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدیلاً«(18)

    »درباره کسانى که پیشتر بوده‏اند ]همین[ سنّت خدا جارى بوده است؛ ودر سنّت الهى هرگز تغییرى نخواهى یافت.«

    این سنن تعارضى با مدد وتأیید الهى ندارد. شأن این انقلاب، همان شأن دعوت رسول خدا )صلّى‏اللّهُ‏علیه‏وآله‏وسلّم( به توحید وحرکتى است که آن حضرت در تحقق توحید در زندگى مردم داشته است. این حرکت، البتّه محل امداد غیبى الهى بود که خداى تعالى رسولش را به واسطه فرشتگان نشان‏دار وپیاپى وبادها ولشکرى که قابل رؤیت نبود، ونیز به سبب رُعبى که در دل دشمنانش انداخت، نصرت بخشید. لیکن از طرفى رسولش را نیز به فراهم کردن تجهیزات براى این جنگ سرنوشت‏ساز فرمان داده است:



    »وَ اَعِدُّوا لَهُمْ مَا استطعتم مِنْ قُوَّةٍ ...«(19)

    »وهر چه در توان دارید در مقابل دشمنان بسیج کنید ... .«

    مراحل این نبرد نیز به موجب سنّت‏هاى خداى تعالى در تاریخ وجامعه، تحقق مى‏یافت ودر آن، گاه رسول خدا بر دشمنانش پیروز مى‏شد وگاه این پیروزى به دست نمى‏آمد.

    ]آن حضرت[ در این نبردها از نیروهاى نظامى، امکانات مالى وسلاح‏هاى جنگى بهره مى‏گرفت، نقشه جنگ تدارک مى‏دید ودشمن را با وسائل مختلف وشیوه‏هاى جدید در زمان ومکان نبرد غافلگیر مى‏کرد وهیچ یک از این امور با امداد غیبى الهى نسبت به رسول خدا - که شکّى در آن نیست - منافاتى ندارد، واین دو چهره از مسأله‏اى واحد است.

    انقلاب جهانیى که رهبرى آن را نواده رسول خدا )صلّى‏اللّهُ‏علیه‏وآله‏وسلّم( به عهده دارد، از دعوت ونهضتى که رسول اکرم )صلّى‏اللّهُ‏علیه‏وآله‏وسلّم( رهبرى آن را در گذشته به دوش داشته، به امر الهى، منحرف نخواهد شد.

    از جمله این سننِ ناگزیر در این انقلاب جهانى، »آمادگى« و»زمینه‏سازى« قبل از ظهور امام )علیه‏السّلام( و»یارى« و»یاوران« در هنگام ظهور است، وبدون این آمادگى وزمینه‏سازى ویارى، امکان ندارد انقلابى با این عظمت در تاریخ انسان به ثمر برسد.

    ما در آینده - به خواست خدا - به هر دو گروه از روایاتى که اوّلى به »آمادگى وزمینه‏سازى« ودومى به »یاوران ویارى« اختصاص دارند، با تأمّل بیشترى خواهیم پرداخت.

    گروه نخست از روایات، روایاتى هستند که به »مُوَطِّئان«(20) تعلّق دارد. »زمینه‏سازان«، قشرى هستند که جامعه انسانى وکره زمین را براى ظهور وانقلاب جهانىِ همگانى امام عصر)عج( آماده مى‏سازند وبه طور طبیعى قبل از ظهور امام )علیه‏السّلام( پیدا مى‏شوند.

    گروه دوم از روایات، به »انصار« اختصاص دارد. انصارِ ]امام )علیه‏السّلام( [قشرى هستند که آن حضرت را در قیام بر ضد ظالمان همراهى مى‏کنند وامام )علیه‏السّلام( رهبرى آنان را در قیام علیه ظالمان بر عهده مى‏گیرد. بنابراین، ما در مقابل دو قشر قرار داریم:

    1- قشر »زمینه‏سازان« که زمین را براى ظهور وقیام امام )علیه‏السّلام( مهیّا مى‏سازند.

    2- قشر »انصار« که امام )علیه‏السّلام( با پشتیبانى آنان بر ضد ظالمان قیام مى‏کند.

    ادامه دارد



    آماده براى تبدیل



    ...................(
    Anotates ).................

    1) کتاب مقدّس، سفر مزامیر داوود، مزمور 37.

    2) سوره انبیاء (21) آیه 105.

    3) عنوان کامل این کتاب »العبر ودیوان المبتدأ والخبر فى ایّام العرب والعجم والبربر« است. )مترجم(

    4) مقدمه ابن خلدون، ص 311.

    5) مجله الجامعة الاسلامیة، شماره 45.

    6) سوره زخرف (43) آیه 61:

    »وى نشانه‏اى براى رستخیز است، پس در آن در گمان میفتید وراه مرا پى گیرید، این راهى است راست.«

    7) ابن حجر هیثمى، الصواعق المحرّقة، ج 1، ص 240.

    8) مؤلف محترم در اینجا شماره مسلسل مجله را ذکر نکرده است. )مترجم(

    9) معجم احادیث الامام المهدى، تألیف هیأت علمى مؤسسه معارف اسلامى زیر نظر شیخ على کورانى، نشر مؤسسه معارف اسلامى، چاپ اول، 1411 ه .

    10) انفجارهاى 11 سپتامبر سال جارى (2001 م( در برج‏هاى 110 طبقه سازمان تجارت جهانى ووزارت دفاع امریکا )پنتاگون( در نیویورک نمونه آشکار این زلزله‏هاى سخت است. )مترجم(

    11) یملأ الارض عدلاً کما مُلِئَتْ ظلماً وجوراً.«

    12) بَعْدَ اَنْ مُلِئَتْ ظلماً وجوراً.«

    13) بحارالانوار مجلسى، ج 51، ص 120.

    14) منتخب الاثر، ص 162.

    15) سوره قصص (28) آیه 5.

    16) سوره انبیاء (21) آیه 105.

    17) سوره قصص (28) آیه 6.

    18) سوره احزاب (33) آیه 62.

    19) سوره انفال (8) آیه 60.

    20) یعنى زمینه‏سازان ظهور حضرت حجّت)ع(. در این نوشتار پس از این از قشر موطّئان تحت عنوان »زمینه‏سازان« یاد خواهیم کرد.



  • نویسنده: میثم انصاری لاری(یکشنبه 85/7/16 ساعت 4:1 عصر)

  • نظرات دیگران ( )


  •   لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • انتظار پویا (1)
    [عناوین آرشیوشده]
  •    RSS 

  •   خانه

  •   شناسنامه

  •   پست الکترونیک

  •  پارسی بلاگ



  • کل بازدید : 6264
    بازدید امروز : 0
    بازدید دیروز : 0
  •   مطالب بایگانی شده

  • اساس نامه(مرامنامه)
    بررسى ادله ى عقلى اثبات وجود امام زمان(عج)
    مهدیت و هالیوود
    مهدویت و اندیشه مطهری

  •   درباره من

  • سلام الله علی عبادالله الصالحین
    میثم انصاری لاری
    نوشته های این بلاگ از افراد وبرخی مطالعات بنده و سایت هایی است که در مورد آقا امام زمان عج تحقیق می کنند و بنده گسترش آنها را بر عهده خود می بینم

  •   لوگوی وبلاگ من

  • سلام الله علی عبادالله الصالحین

  •   اشتراک در خبرنامه
  •  

  •  لوگوی دوستان من



  •   اوقات شرعی
  • اوقات شرعی


  •   وضعیت من در یاهو

  • یــــاهـو